وانشات|سدریک دیگوری
کنار دریاچه ی سیاه نشسته ای و به درخت مورد علاقه ات تکیه داده ای. کتابی باز کنارت افتاده. چوبدستی ات را با حرکتی تیک مانند در دستت می چرخانی و به دریاچه خیره می شوی.
"هی،Y/n، حالت خوبه؟"
صدایی نرم از کنارت به گوش می رسد، صدایی که با آن به خوبی آشنایی. پسر مو قهوه ای کنارت می نشیند و دستت را می گیرد:"چیزی شده؟ گرفته به نظر میای."
سرت را تکان می دهی:"من فقط..." حرفت را می خوری.
سدریک با نگرانی نگاهت می کند:"Y/n؟"
"سدریک...من...من نگرانم! این مسابقه ی مزخرف جون تو رو تو خطر میندازه! اگه اتفاقی برات بیفته چی؟ من باید چیکار کنم؟ سدریک، نمی تونم تورو هم از دست بدم!"
صدایت ترک بر می دارد و سد احساسات سرکوب شده ات می شکند. با چشمان خیس نگاهش می کنی:"نمی تونم تو رو از دست بدم."
سدریک لحظه ای نگاهت می کند و بعد بازوهایش را دورت حلقه می کند:"نگران نباش. همه چی درست میشه، باور کن! مراقبم. چیزیم نمیشه Y/n، خودت رو ناراحت نکن."
لبخند می زند و اشک هایت را به نرمی پاک می کند:"حق نداری مروارید هات رو به خاطر من حروم کنی، باشه؟"
یه سدریکمون نشهه؟+
گایزز، بازگشت شکوهمند منو تبریک بگید:>
سناریو بهم بدید، زودتر مینویسم:>
"هی،Y/n، حالت خوبه؟"
صدایی نرم از کنارت به گوش می رسد، صدایی که با آن به خوبی آشنایی. پسر مو قهوه ای کنارت می نشیند و دستت را می گیرد:"چیزی شده؟ گرفته به نظر میای."
سرت را تکان می دهی:"من فقط..." حرفت را می خوری.
سدریک با نگرانی نگاهت می کند:"Y/n؟"
"سدریک...من...من نگرانم! این مسابقه ی مزخرف جون تو رو تو خطر میندازه! اگه اتفاقی برات بیفته چی؟ من باید چیکار کنم؟ سدریک، نمی تونم تورو هم از دست بدم!"
صدایت ترک بر می دارد و سد احساسات سرکوب شده ات می شکند. با چشمان خیس نگاهش می کنی:"نمی تونم تو رو از دست بدم."
سدریک لحظه ای نگاهت می کند و بعد بازوهایش را دورت حلقه می کند:"نگران نباش. همه چی درست میشه، باور کن! مراقبم. چیزیم نمیشه Y/n، خودت رو ناراحت نکن."
لبخند می زند و اشک هایت را به نرمی پاک می کند:"حق نداری مروارید هات رو به خاطر من حروم کنی، باشه؟"
یه سدریکمون نشهه؟+
گایزز، بازگشت شکوهمند منو تبریک بگید:>
سناریو بهم بدید، زودتر مینویسم:>
۷.۰k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.